از بودن و نبودن



"با دست رعشه دار چو شبنم در این چمن

دامان آفتاب مکرر گرفته ایم

باور که میکند که در این بحر چون حباب

سر داده ایم و زندگی از سر گرفته ایم"

.

اولین بار که این شعر و زندگی کردم فکر میکردم دیگه سراغم نمیاد. حالا هم فاجعه نیست و دوباره شادی و همه چیزهای رفته برمیگردن. کودک آسیب پذیر درونت رو مداوا مبکنی و یادت هم نمیمونه.

اما دفعه بعد فقط لطفا تنها گریه نکنیم. D: حتی اگر کمک نتواستیم آغوش شما شفابخشه. شما که خوابها رو پریشان میکنین.

با خودت میگی گرمای دلت و زندگیه.اما همین آتش توی دستت اگر مراقب نباشی دامنت رو خواهد سوزاند :) به همین سادگی. اشکها و بی تابی ها تاوان یک لحظه غفلت شیرین و پرواز خیاله.

#موقت


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پروژه های دانشجویی به زبان ساده وبلاگ گالری نقره بیژن پژوهشی تبادل لینک دانلود رایگان قسمت 6 سربال ملکه گدایان|قسمت ششم ملکه گدایان دیجی بانو (بانک جامع مقالات آرایشی و بهداشتی ) پاورپوینت دین و زندگی Things that stop you dreaming Mr.Robot | Welcome To My World آموزش نصب ، عیب یابی و تعمیر آیفون های تصویری و صوتی